.
.
شکر حق روز و شبم با روضه ات سَر میشود
چشم های من فقط با نام تو تَر میشود
.
قیمتی داده به من این کیمیای مِهر تو
خاک هم زیر قدم هایت چُنان زَر میشود
.
خوانده ام آقا ثواب زائران کربلا
همتراز با نود حج پیمبر میشود
.
هر کسی که جان دهد پای بساط روضه ات
چون شهیدان پیکرش پاک و مطهّر میشود
.
لحظه ی مرگم سرم را روی زانویت بگیر
خار در آغوش گل باشد معطّر میشود
.
حرف گل آمد گریز روضه ام اینگونه شد
گل اگر بی آب باشد زود پرپر میشود
.
مادری خیمه به خیمه در پی یک قطره آب
در دل صحرا روان مانند هاجر میشود
.
اسمعیلم پا مکش برخاک اینجا کربلاست
حال و روزت از عطش هر لحظه بدتر میشود
.
نه غذایی خورده ام نه آب که شیرت دهم
خنج بر سینه مزن شرمنده مادر میشود
.
کودک لب تشنه ام اینگونه بی تابی نکن
میرسد سقّا گلوی خشک تو تَر میشود
.
عاقبت این تیر های حرمله شَر میشود
مقصد تیر سه شعبه حلق اصغر میشود
.
نویدطاهری"خسوف"
.
.
شه چو آمد ز لب تشنهی اصغر، یادش
رفت از سوز عطش تا به فلک، فریادش
.
بند قنداقهی اصغر به سر دست گرفت
تا چو مرغان کند از بند قفس، آزادش
.
گشت با آن گُل افسرده، روان سوی سپاه
به امیدی که دهد آب و کند دلشادش
.
همچو مرغان ز عطش، طفل، پر و بال زنان
ناگه آمد ز کمینگاه برون، صیّادش
.
تیر کین آمد و بر حلق علی، جای گرفت
دست بیداد اجل، داد چو گُل بر بادش
.
.
مچین خـــــــــشت لحد تا من بیایم
تمـــــــــــاشای رُخ اصغر نمایم
.
دوید او را گــــرفت با آه و زاری
که ای اصغر، مگر مادر نداری
.
بخواب اصغــــــــر گلِ پژمردۀ من
بخواب ای غنچۀ تیر خوردۀ من
.
بخواب آسوده اندر دامن خاک
ندیده دامن پر مهر مادر
.
بخواب و خواب راحت کن شب و روز
که خاموش است صحرا بار دیگر
.
نمی آید صدای تیر و شمشیر
نه دیگر نعره الله اکبر
.
همه افتاده در خوابند خاموش
توئی صحرا و چندین نعش بی سر
.
نترس ای کودک ششماهه من
که اینجا خفته هم قاسم هم اکبر
.
گل ششمــــــاهه ام را حرمله چید
مگر عـــــــمه گلویش را نبوسید
.
بخواب ای حنجرت صد پاره گشته
بخـــــواب آرامش جانم، علی جان
.
که با تیر سه شعبه کرده صیدت؟
بسوزد جان آن صیاد کافر
.
خدایا بشکند آن دست گلچین
که کرد این غنچه را نشکفته پرپر
.
.
بــخواب ای راحت جانم علی جان
بخواب ای طفل عطشانم علی جان
.
بخواب ای نو گل پژمان و پرپر
بخواب ای غنچه افسرده اصغر
.
گل نـــــــــــــازم چرا رنگت پریده
لبت جــــــز اشک من آبی ندیده
.
بخــواب این کوفیان رحمی ندارند
بخـواب بر روی دستانم، علی جان
.
بخواب ای اصغرم شد مَشک پاره
نبینی گوش هـــای بی گوشواره
.
.
گهواره بیتابی چرا، علی نمیخوابی چرا
پر شده از صدای تو تموم دشت کربلا
.
ترک ترک شده لبات، الهی بارون بگیره
غنچه نشکفته من، دوباره باز جون بگیره
.
علی بودن سخته برات، وقتی تو خیمه ها باشی
هی دست و پا میزنی تا، فدایی بابا باشی
.
حرمله در کمینته ، حرمله نامرده علی
گمون کنم تیرو کمون، با خودش آورده علی
.
کسی بهت آب نمیده، آه همه بی اثره
نکن تلظی پسرم، ببین بابا تشنه تره!
.
رقیه میخونه برات" فالله خیر حافظا"
تو میری و پشت سرت، میشکنه قلب خیمه ها
.
گلوی نازکت مگه، سه شعبه رو تاب میاره
غصه نخور عزیزکم، زهرا برات آب میاره
.
بارون خون میباره از، زمین به سمت آسمون
حجت قبول شد پسرم، آخه نشون به این نشون
.
کاش بدونن که گردنت، طاقت نیزه نداره
کاش بدونن تو کاروان، تو خانوما یه مادره
.
شونه به شونه با عمو، حرومیا دور و برت
برو که مادر میخونه، وإن یکاد پشت سرت
.
خدا کنه که بعد تو، بچه کوچیک نبینه
غنچه ای رو دست کسی، از روی شاخه نچینه
.
.
لالا لالا گل بابا دیگه سقا نمیتونه آب بیاره
لالا لالا گل پرپر بخواب اصغر مادرت که شیر نداره
.
لالا لالا گل یاسم در هراسم حرمله تورو نبینه
قاتل تو پُر زِ کینه در کمینه تا که یاسمو بچینه
.
بارون میباره از چشمام جون نداره پاهام موندم تنها
لرزه افتاده بر اعضام جون نده رو دستام جون بابا
.
... علی لای لای ، علی لای لای ، علی لای لای علی ...
.
لالا لالا گل سنبل چه قشنگ زل زدی تو چشمای بابا
لالا لالا دل بریدی پر کشیدی از روی دستای بابا
.
وقتی ساقی آب نیاورد تشنه لب مُرد وقتی دیدم مادرت رو
دم گوشش گفتم آروم تا نشد دیر سیر نگاه کن اصغرت رو
.
آهِ غم میکشم از دل با خنده ی قاتل اِی دل اِی دل
راه خیمه رو گم کردم پر زِ غم و دردم اِی دل اِی دل
.
... علی لای لای ، علی لای لای ، علی لای لای علی ...
.
لالا لالا ناله دارم بیقرارم دلم از داغ تو خونه
لالا لالا گل لاله به سه ساله چی بگم خدا میدونه
.
همه صبر و طاقتم رفت تا صدای کف و هلهله بلند شد
پیش چشمام زیر تیغ تیز دشمن حنجرت به پوست بند شد
.
خون شد دلم برای تو هنوز چشای تو نیمه بازه
میخوام دفنت کنم تا که پرپر نشی زیر نعل تازه
.
آهِ غم میکشم از دل با خنده ی قاتل اِی دل اِی دل
راه خیمه رو گم کردم پر زِ غم و دردم اِی دل اِی دل
.
... علی لای لای ، علی لای لای ، علی لای لای علی ...
.
.
حسین و ببینید، پریشون و حیرون
داره با یه بچه میاد سمت میدون
.
کی میتونه سیراب کنه اصغرش رو
بچینه با ریشه گل پرپرش رو
.
کی میتونه طفلو بگیره نشونی
بیا حرمله که تو راشو میدونی
.
تو خوب میتونی این گلا رو بچینی
سفیدی زیر گلوشو میبینی
.
بگذار آروم بخوابه طفل و
یه جرعه آب بده به طفل و
سیراب کن با سهشعبه طفل و
.
تیری که آوردم یکی از هموناس
که قبلاً باهاشون زمین خورده عباس
.
بده مزد من رو، تیرم به هدف خورد
زدم بچه رو و دیدم که باباش مُرد
.
تیری که بهش خورد گلوشو دریده
حالا بچه رو دست باباش خوابیده
.
حسینو دیدم که پریشون و حیرون
میرفت سمت خیمه، میومد تو میدون
.
تیرم قلب حسین و چاک کرد
با دست خون گلوشو پاک کرد
پشت خیمه گلش رو خاک کرد
.
.
الهی حــــــــــرمله از غم بسوزی
که دیگر حنجـــــر طفلی ندوزی
.
الهی حرمله دستت بیوفتد
کمان از پنجه و شستت بیوفتد
.
فروغ دیدگانم را ربودی
فروغ از دیده ی پستت بیوفتد
.
به چشم خـــویش می کردم نظاره
گلوی اصــــــــغرم شد پاره پاره
.
.
آنقدر لب تشنه و معصوم بود
گریه هم میکرد نامفهوم بود
.
صورتی کوچک شبیه غنچه داشت
استخوانش نرم مثل موم بود
.
مادرش از تشنگی شیری نداشت
در میان خیمهها مغموم بود
.
جان به قربان غریبیِ حسین
از دو قطره آب هم محروم بود
.
با سهشعبه طفل شش ماهه زدن
در میان کفر هم مذموم بود
.
بین دستش یک طرف جسم علی
یک طرف هم صورت و حلقوم بود
.
لالایی بخواب ای عمرم
لالایی طنّازی کن
.
میباره از چشام بارون
با گونههام بازی کن
.
گریه میکنی بدنم میلرزه
ناله میزنی جیگرم میسوزه
.
دست و پا نزن مادرت میمیره
رفتنی شدی پسرم چند روزه
.
لالایی لالا ای جونم
لالایی مرد میدونم
.
آمادهای برا میدون
اگه که بند بیاد نالهات
.
برا خودت یه پا مردی
بده برا تو این حالت
.
تشنته ولی ندارم شیر مادر
تشنه لب برو پسرم تو میدون
.
گریه میکنم برا اینکه تازه
شش ماهت شده درآوردی دندون
.
لالایی لالا جونم
.
نالهی عمه بالا رفت
یهو دلم هواتو کرد
.
یه ذره فکر مادر باش
میون گهواره برگرد
.
پر زدی علی باشه تنها رفتی
مادرت ولی کنار گهوارهست
.
چی اومد سرت که دیدم انگشتِ
بابا رو گرفتی تو از درد توو دست
.
لالایی لالا جونم
*******
.
.
با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را
چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را
.
به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد
رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را
.
دست و پایی زدی و باز تبسّم کردی
پس خدا بوسه زند این دو لب خندان را
.
بوسه بر این سرِ پاشیده ز هم مشگل نیست
من چسان دفن کنم پاره ای از قرآن را
.
مشگل اینجاست که سر نیزه امانت ندهد
اهل غارت نکند رحم ، گُلِ پنهان را
.
من دهم با چه زبانی خبرت را به رباب
آب دادَست سه شعبه گلوی عطشان را
.
بعد از این است که بر سینۀ من جا داری
نزد مادر ببرم آهِ دِلِ سوزان را
.
گریه بر معجرِ عمّه نرود از یادت
وسط هلهله ها بدرقه کن یاران را
.
تا به محشر ز غبار غم تو گریه بپاست
ای عجب داغ تو کردَست بپا طوفان را
.
سند مستند کرب و بلا حنجر توست
بُرد مظلومیِ تو آبروی عدوان را
.
عید قربان من است و تو همان ذبحِ عظیم
و خدا مُهر قبولی زند این قربان را