جنات

.

.

مادرى در کربلا مهمان شاه بى سر است
همچنان ابر بهارى هر دو چشم او تر است

.

دست بر پهلو گرفته زیر لب گوید حسین
ناله هایش در حرم جلوه گر یک محشر است

.

میرود تا باشد انجا زائر فرزند خویش
همره او مجتبى و حیدر و پیغمبر است

.

تا که سر را فاطمه بگرفت در اغوش خویش
دید روى حنجرش هم رد پاى خنجر است

.

من سوالى دارم از تو اى حسین بى سرم
از چه رو تیر سه شعبه در گلوى اصغر است

.

هر شب جمعه زیارت میکند در قتلگاه
مقصد بعدش زیارت از یل آب آور است

.

گفت برخیز و ببین یاس پر از درد آمده
دیده بگشا چون کنار تو خمیده مادر است

.

تا به اینجا قامت دخت على را کس ندید
دیده بگشا دخت حیدر از چه رو بی معجر است

.

از چه رو شد پیکرت کوچک رشید خیمه ها
واقعا این پیکر فرزند مرد خیبر است

.

آخرین بیت غزل مضمون حال شاعر است
قطره جارى شده از چشم نوکر گوهر است

.


.

شبهای جمعه نیمه شبها تا سپید

بر روی اسرارش خدا پرده کشیده

.

از راه می آید زنی قامت خمیده

لب میگذارد روی حلقوم بریده

.

فریادهای یا بنی پا بگیرد

حیدر بیاید بازوی زهرا بگیرد

.

روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد

قربان آن آقا که انگشتر ندارد

.

یک تکه ای سالم همه پیکر ندارد

جایی برای بوسه ی مادر ندارد

.

گیسوی خود را ریخته روی گلویش

مادر بود اینگونه شکل گفتگویش

.

گوید بنیّ یا بنیّ یا بنیّ

برخیز آمد مادرت زهرا بنیّ

.

دیدم خودم در عصر عاشورا بنی

افتاده بودی زیر دست و پا بنیّ

.

من بی وضو موی تو را شانه نکردم

حالا به دنبال سرت باید بگردم

.

از تشنگی لبهای عطشانت به هم خورد

ترکیب ابروها و چشمانت به هم خورد

.

از شدت ضربه دو دندانت به هم خورد

آیه آیه نذر قرآنت به هم خورد

.

راه تو را در گودی گودال بستند

بر پیکر تو نیزه ها را می شکستند

.

قاسم نعمتی

.


.

هر شب جمعه صدای مادر آید از حرم
من تمام عمر دنبال صدای مادرم
.
میزند ناله بُنَیَّ کو لباس کهنه ات ؟
کو سرت کو حنجرت کو یاورت کو دخترم ؟
.
بشکند دست کسی که دست بر مویت زده
گیسویت خاکی شد و من خاک میریزم سرم
.
هرچه میگردم چرا ترکیب جسمت جور نیست
سالها دنبال آن انگشت بی انگشترم
.
مثل من پیشانیت با تیزی سنگی شکست
درد میگیرد کنار تو دوباره پیکرم
.
پیش چشمانم تو را با حوصله سر می برند
پیکر تو زیر و رو شد پیش چشمان ترم

.
قاسم نعمتی

.


.

هر شب جمعه به فغان فاطمه

نالد و گوید که حسین کشته شد

 جان جهان نور دو عین کشته شد

.

هر شب جمعه به صف کربلا

شور عظیمی شود از غم به پا

فاطمه آید به خروش و نوا

.

 نالد و گوید که حسین کشته شد

جان جهان نور دو عین کشته شد

.

 هر شب جمعه به صد شور وشین

فاطمه آید سر قبر حسین

ناله برآرد که أَیا نور عین

.

نالد و گوید که حسین کشته شد

جان جهان نور دو عین کشته شد

.

خسرو بی خیل و سپاهم حسین

غریب و بی یاور و پناهم حسین

کشته بی جرم و گناهم حسین

.

نالد و گوید که حسین کشته شد

جان جهان نور دو عین کشته شد

.

چونکه قدش گشته کمان فاطمه

 شد ز کفش تاب و توان فاطمه

روز و شبان گرم فغان فاطمه

.

 نالد و گوید که حسین کشته شد

جان جهان نور دو عین کشته شد

.

قره عینی چه تو بی سر شدی

کشته ز شمشیر و زخنجر شدی

قتیل اعداء ستمگر شدی

.

 نالد و گوید که حسین کشته شد

جان جهان نور دو عین کشته شد

.

بار خدا به عزّ و جاه رسول

به حرمت بنت پیمبر بتول

ز ما و از اهل عزا کن قبول

.

«آذر» بی چاره به آه و فغان

نالد و گوید که حسین کشته شد

جان جهان نور دو عین کشته شد

.


.

شب جمعه ست دلم کرببلا می خواهد
اشک خون در حرم خون خدا می خواهد

.
اولیا،جن و ملک،حضرت مهدی آیند
دل من همرهشان شور عزا می خواهد

.
دوست دارد که شود ساکن بین الحرمین
همزمان سیر حریم دو اخا می خواهد

.
دوست داردبرود همره زینب بر تل
اشک بر پیکر از راس جدا می خواهد

.
دوست دارد بزند بوسه به آن شش گوشه
گوشه گیری به کنار شهدا می خواهد

.
دوست دارد بزند بوسه به کف العباس
گریه بر تشنه لب دست جدا می خواهد

.
شب جمعه ست شب خوب زیارت خوانی
شیعه توفیق زیارت زخدا می خواهد

.

 اسماعیل تقوایی

.


.

شب جمعه است و دلم کرببلا می خواهد
کربلا هم که دلِ غرقِ صفا می خواهد

.

چه کنم من که ندارم بجز این قلبِ سیه
دلِ من از تو حسین قدری دوا می خواهد

.

روضه ی آب و عطش گر چه ملول است و ولی
دلِ بشکسته و صد شور و نوا می خواهد

.

شب جمعه شد و مادر به حرم آمده است
وا که این صحنه عجب حال و هوا می خواهد

.

آخر این غرقِ گنه را چه به این حال و هوا
دلِ من جرعه ای از آبِ شفا  می خواهد

.

کی شود قسمت من هم بشود کرببلا
دلم عطرِ حرمِ شاهِ ولا می خواهد

.

هستی محرابی

.


.

شب جمعه حرمت بوی محرم دارد
شب جمعه حرمت روضه دمادم دارد
.
شب جمعه شده و مادری آمد ز بهشت
گوشه ای از حرمت فاطمه ماتم دارد
.
مادری آمده امشب به زیارت حرمت
مادری که مژه ای تر و قدی خم دارد
.
مادرت روضه گرفته است برایت آقا
زیر لب زمزمه ی وای حسینم دارد
.
بیرق روضه نشسته است به روی گنبد
مجلس روضه همانجاست که پرچم دارد
.
گریه مادرتان عرش خدا را لرزاند
روضه ی آه بنیه چقدر غم دارد
.
حجره های حرمت پر شده از ذکر حسین
هر که آید به حرم نام تو را دم دارد
.
در هوای لب خشکت به لب آب فرات
چشم هر زائرتان اشک چو زمزم دارد
.
عطر سیب حرمت از سر شب تا به سحر
برده غم از دل هرکس که به دل غم دارد
.
فطرس امشب چقدر بر تو سلام آورده
فطرس انگار خبر از همه عالم دارد
.
مصطفی قربانعلی
.

.
شبهای جمعه مادری پهلو شکسته
آید سر قبر پسر با قلب خسته
بر تربت خونبار او محزون نشسته
گوید که ای لب تشنه در خون نشسته
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان
.
امشب به دشت کربلا زهرا رسیده
با سینه ای سوزان و با قد خمیده
اشک مصیبت می کند جاری ز دیده
گوید که ای لب تشنه در خون تپیده
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان
.
نزدیک دریا بودی و آبت ندادند
آبی به آن طفلان بی تابت ندادند
یک قطره بر آن طفل بی خوابت ندادند
بر ساقی و بر خیل اصحابت ندادند
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان
.
بر خیز و مادر تا کنم یکدم نگاهت
شویم به اشک خاک و خون از روی ماهت
خاموش سازم شعله های خیمه هایت
گردم پناه کودکان بی پناهت
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان
.
مادر بگو در روز عاشورا چه کردی
با کام تشنه بر لب دریا چه کردی
در خاک و خون تنها در این صحرا چه کردی
با فاطمه با زینب کبری چه کردی
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان
.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار