.
.
لبها معطر است سلام علی الحسین
ساعات آخر است سلام علی الحسین
.
این خاک، رستخیز تمام مصایب است
صحرای محشر است سلام علی الحسین
.
ظهر دهم رسیده و چشمان خواهری
سوی برادر است، سلام علی الحسین
.
ظهر دهم رسیده و از سیب سرخ عشق
عالم معطر است سلام علی الحسین
.
این سوی، نعش اکبر و سوی دگر، رباب
دنبال اصغر است سلام علی الحسین
.
هم دست ها بریده و هم آب ریخته است
عباس، مضطر است سلام علی الحسین
.
بر آن گلو که بوسه برآن زد پیامبر
امروز خنجر است، سلام علی الحسین
.
والعصر، عصر اگر برسد چشم زینبش
حیران یک سر است، سلام علی الحسین
.
این بوی سوختن ز خیامش رسیده است؟
یا بوی معجر است سلام علی الحسین
میلاد عرفان پور
.
.
بابای من رو از قفا با دشنه کشتند
بابای من رو با لبای تشنه کشتند
.
با تیغ و نیزه جسمشو صد چاک کردند
صحرا نشینا پیکرش رو خاک کردند
.
جای یه خنجر رو حنجرش بود
جای هزاران زخم روی پیکرش بود
.
هم خواهرش بود هم مادرش بود
چشم یه ملعونی پی انگشترش بود
.
لعنت به اون که پیکرش رو زیر ور روکرد
توی رگای حنجرش خنجر فرو کرد
.
لعنت به اون خولی که دنبال سرش بود
با ساربانی که پی انگشترش بود
.
لعنت به اون که بی حربه میزد
با هرچی داشتش توی دستش ضربه میزد
.
لعنت به اون که با سنگ میزد
اونی که داشت به پیراهنش چنگ میزد
.
.
معرکه غرق در حرامی شد
.
تکیه داده به نیزه ای آقا
خاطرش محو خیمه ها می شد
.
لشگر کوفه دوره اش کردند
سنگ و تیرش زدند، تا می شد
.
آنقدر نیزه خورد بر جسمش
نیزه بر روی نیزه جا می شد
.
زخمی و ناتوان به خاک افتاد
داشت روح از تنش جدا می شد
.
تا می آمد دوباره برخیزد
استخوان شکسته تا می شد
.
لشگر آن دم که بر سرش می ریخت
همه آفاق نینوا می شد
.
پیکرش را که پشت و رو کردند
زخمها تازه خوب وا می شد
.
لگد شمر، با غرور و غضب
بر سر و صورتش رها می شد
.
شمر وقتی که روی سینه نشست
کربلا تازه کربلا می شد
.
سینه سنگین و حنجره پر خون
نفسش سخت و با صدا می شد
.
از گلو خنجرش نشد ببرد
ولی افسوس، از قفا می شد
.
کاش می شد که زینبش نرسد
یا که از روی سینه پا می شد
.
کاش زینب به خیمه بر می گشت
عرش مبهوت این عزا می شد
.
آه، ناموس حق در آن غوغا
صید صد چشم بی حیا می شد
.
ناله ی مادرش شنیده که شد
راز گودال برملا می شد
.
صبح فردا و نعل تازه و اسب
بدنش مثل بوریا می شد
.
.
امشب شب «انّاالیه راجعون» است
فردا زمینکربلا، دریای خون است
حسین و عبادت حسین و شهادت
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله
.
امشب شب راز و نیاز عاشقان است
فردا سر فرزند زهرا، بر سنان است
میشود از جفا دست و سرها جدا
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله
.
امشب حسین است و شهادت آرزویش
فردا بریزد بر زمین خون گلویش
در میان گودال میزند پر و بال
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله
.
امشب سکینه رنگ از رویش پریده
فردا زند بوسه به رگهای بریده
دور از آشیـــانه زیــر تازیـــانه
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله
.
امشب حریم فاطمه، عبّاس دارد
فردا سکینه سر به صحرا میگذارد
شعلهاش بر جگر در عــزای پــدر
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله
.
امشب شود تقدیم دین هست ابوالفضل
فردا جدا گردد ز تن دست ابوالفضل
شود در علقمه زائرش فاطمه
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله
.
امشب علیاکبر به سجده سر گذارد
فردا به دشت کربلا جان میسپارد
شــود اِربــاً اِربا پیش چشم بابا
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله
.
امشب به اکبر میکند، بابا نظاره
فردا شود جسم شریفش پاره پاره
فرق آن مقتدا گردد از هم جدا
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله
.
امشب حرم یک تشنۀ ششماهه دارد
فردا سر دست پدر جان میسپارد
بهر یک جرعه آب گردد از خون خضاب
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله
.
امشب کند در خیمهها، قاسم عبادت
فردا رود تنها به میدان شهادت
دل بــه قتلگاهش بــر عمـو نگاهش
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله
.
امشب دعا خواند لب عطشان زینب
فردا شود نقش زمین قرآن زینب
کنـــار قتلــگاه کنـد زهــرا نـگاه
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله
.
امشب کند در خیمه زینب بیقراری
فردا کند در مقتل خون سوگواری
یــا امــام زمــان الامـــان الامــان
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله
.
امشب پیمبر اشک ریزد از دو عینش
فردا بشوید صورت از خون حسینش
حضرت فاطمه دارد ایــن زمــزمه
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله
.
امشب، به خیمه، کودکی ماتم بگیرد
فردا، به زیر بوتۀ خاری بمیرد
تشنه جان سپارد پنــاهی نـــدارد
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله
.
ما را بوَد در سینه، فریاد خمینی
این است خطّ سرخ یاران حسینی
بودهایم با حسین یا حسین یا حسین
بقیة الله آجرک الله
بقیة الله آجرک الله
.
.
امشب شب راز و نیاز عاشقان است
فردا سر فرزند زهرا، بر سنان است
.
امشب حسین است و شهادت آرزویش
فردا بـریـزد بر زمین خون گلویش
.
امشب سکینه رنگ از رویش پریده
فردا زند بوسه به رگهای بریده
.
امشب حریم فـاطمه، عباس دارد
فردا سکینه سر به صحرا میگذارد
.
امشب شود تقدیم دین هست ابوالفضل
فردا جدا گردد ز تن دست ابوالفضل
.
امشب علیاکبر به سجده سر گذارد
فردا بـه دشت کربلا جان میسپارد
.
امشب به اکبر میکند، بابا نظاره
فردا شود جسم شریفش پاره پاره
.
امشب حرم یک تشنۀ ششماهه دارد
فردا سر دست پدر جان میسپارد
.
امشب کند در خیمهها، قاسم عبادت
فردا رود تنها به میدان شهادت
.
امشب دعا خواند لب عطشان زینب
فردا شود نقش زمین قرآن زینب
.
امشب کند در خیمه زینب بیقراری
فردا کند در مقتل خون سوگواری
.
امشب پیمبر اشک ریزد از دو عینش
فردا بشوید صورت از خون حسینش
.
امشب، به خیمه، کودکی ماتم بگیرد
فردا، به زیر بوتۀ خاری بمیرد
.
امشب شب «انّاالیه راجعون» است
فردا زمینکربلا، دریای خون است
.
.
ای پاره پاره پیکر قرآن! سرت کجاست؟
آه! ای سر بریده! بگو پیکرت کجاست
.
فریاد «وا عطش عطشا» رفته تا کجا
سقّای کودکان تو، آبآورت کجاست؟
.
ای ماه من! که ماه تمامیّ عالمی
ماه بلندقامت تو، اکبرت کجاست؟
.
بینغمه مانده بر سر گهواره اش، رباب
ششماهه ی نشسته به خون، اصغرت کجاست؟
.
ای خوابگاه و بسترت آغوش فاطمه!
عالم فدای بیکسیات! مادرت کجاست؟
.
.
اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی
.
شیعه هرگه آب نوشی از لب من یاد آرید
یا شنیدید از شهید و کشته ای بر من بزارید
.
فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی
وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی
.
منم آن سبط رسولی که رگ حلقم گشودند
وبه سم اسب بعد از کشته گشتن جسم سودند
.
لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی
کَیْفَ اَسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی
.
کاشکی در روز عاشورا همه بودید و آنجا
که چگونه بهر طفلم آب می جُستم ز اعدا
.
وَ سَقُوهُ سَهمِ بَغــــیٍ عِوَضِ الماءِ المَعِین
یا لِرِزءٍ وَ مَصابٍ هَدَّ اَرکانِ الحَجُون
.
رحم ننمودند و تیر از عوض آبش بدادند
وای از این ماتم که خون از دیده عالم گشادند
.
وَیلَهُم قَد جَرَحُوا قَلبٍ، لِرَسُولِ الثَّقَلَین
فَالعَنُوا هُم مَاستَطَعتُم شِیعَتِی فِیکُلِّ حِین
.
وای بر آنها که قلب مصطفی خَستند از این غم
تاتوانی لعن بنما شیعه بر ایشان دمادم
.
ای قضایی نوحه خوان شو بر شهیدان بلا را
شافعت گردد حسین بن علی روز جزا را
.
.
لب تشنه سربریدند فرزند مرتضی را
.
گلهای باغ زهرا ای وای گشته پرپر
در کربلا بنگر در خاک و خون شناور
.
در دشت کین فتاده بس پیکران بیسر
شد لالهگون ز خونِ آن نوگلان پرپر
.
یا فاطمه تو امروز یک لحظه کن نظاره
جسم حسین مظلوم گردیده پاره پاره
.
.
امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می شود
...
امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا می شود
.
امشب بود بر پا اگر، این خیمه ی خون خدا
فردا به دست دشمنان،برکنده ازجا میشود
.
امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان، زین دشت بر پا می شود
.
امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می شود
.
امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده اند
فردا به زیر خار ها، گم گشته پیدا می شود
.
امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود
.
امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه، بی دست، سقا می شود
.
امشب که قاسم زینت گلزار آل مصطفی ست
فردا ز مرکب سرنگون، این سرو رعنا می شود
.
امشب بود جای علی، آغوش گرم مادرش
فردا چو گل ها پیکرش، پا مال اعدا می شود
.
امشب گرفته در میان، اصحاب، ثار الله را
فردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها می شود
.
امشب به دست شاه دین، باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می شود
.
امشب سر سر خدا، بر دامن زینب بود
فردا انیس خولی و دیر نصاری می شود
.
ترسم زمین و آسمان، زیر و زبر گردد حسان
فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود