جنات

.

.

ای برادر پیش چشم خواهرت پرپر نزن
با گلوی پاره پاره حرفی از مادر نزن

.

جان خواهر هی نزن اینگونه پیشم دست و پا
دست و پا پیش منِ درمانده مضطر نزن

.

شمر ظالم اندکی آهسته تر آرام تر
ضربه ها را بر گلو هر دفعه محکم تر نزن

.

این گلو باشد حریم بوسه های جدّ من
بی حیا شرمی بکن بر بوسه گه خنجر نزن

.

او تمام اعتقاد و باور و ایمانم است
اینچنین با ضربه هایت شعله بر باور نزن

.

دخترش آمد برای بدرقه بی ظرف آب
لحظه ای این دشنه را پیش رخ دختر نزن

.

ای که بردی پیش چشم من تمام حاصلم
دیگر اکنون هی لگد بر پیکر بی سر نزن

.

حمیدرضا عرب زاده

.


.

 آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک

نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک
.
تنت به سوز و گداز تو گرم راز و نیاز
سوی خیام حرم دو چشم تو مانده باز
.
آمده از خیمه گه خواهر غم دیده ات
دیدو که شمر از جفا نشسته بر سینه ات
.
گفتو بده مهلتی تا برسم بر سرش
 
برادرم تشنه است مبر سرش از پیکرش

.

زینبت از خیمه ها خدا خدا می کند

فاطمه در قتلگاه تو را صدا می کند

.

چرا صدا میزنی با نفس اخرت

ناله یا فاطمه میرسد از حنجرت

.

برادرم خون تو می چکد از نیزه ها

من به سرم میزنم تو میزنی دست و پا

.


.

روی جسمَش نیزه و تیر و سِنان افتاده بود
زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود
.
شمر،باچَکمه به روی سینه اش می ایستاد
در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود
.
جای خود را با لَگَد های سَنان تعویض کرد
خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود
.
یادگار مادر او را به غارت برده اند
جامه ی شاهی به دست این و آن افتاده بود
.
شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد
برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود
.
نعل ها طوری عمل کردند که از پیکرش
گوشه ی گودال قدری استخوان افتاده بود
.
در نگاه تار او اهل حرم می سوختند
قرعه ی آتش به نام کودکان افتاده بود
.
روی نیزه بستن سَر، کار آسانی نبود
از قضا این کار، دست کاردان افتاده بود
.
بارش ظلمت بیابان را به خون آغشته کرد
بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود
.
دخترش کنج خرابه ناگهان تبخال زد
چون که یاد ضربه های خیزران افتاده بود

.

علی اصغر یزدی

.


.

حسین را زنده زنده سر بریدند
سـر از دردانـة حـیــدر بریدند
.

به پیـش دیـدة خـواهـر بریدند
به لعل خشک و  چشم تر بریدند
.

کمی آنسوتر از گـودال خونین
به روی تل ماتم زار و غمگین
.

ستاده خواهری با چشم گریان
دو دیده را بدوزد سوی میدان
.

ببینـد کینـة شمـر ستمـگـر
گرفته از قفا در پنجه اش سر
.

لعین زادی که ملعون دو دنیاسـت
نهد بر حنجر خشکیـده خنجر
.

فرو شد تیزیِ خنجر به نایش
به خون رنگین شد از سر تا به پایش
.

جدا شد زنده زنده رأس خورشید
که قلب عالمـی سـوزد برایش
.

حسین این صحنه را بالعینه دیده
که خنجر شاهرگش را می بریده
.

ولی ای سروری آن لحظه جان داد
که آه و نـالـة زیـنـب  شنیده

.

محمدرضا سروری

.


.

ای کشتۀ صدپاره تن وای‌حسین وای‌حسین
آیا تویی حسین من؟ وای‌حسین وای‌حسین

.
حسین من! حسین من! (۲)

.

زخــم بـــدن، پیــرهنت غبـــار صحـــرا کفـنت
بــرهنه مــانده بـدنت چرا نداری سر به تن؟

.
حسین من! حسین من! (۲)

.

نیزه شکسته سایه‌ات به سینه‌ات جای سنان
بـا تـو چـه کـرده ساربان ای مـه صدپـاره بدن؟

.
حسین من! حسین من! (۲)

.

موی سفید و تن سیـه آمده‌ام به قتلگه
ز حنجـر بریده بـا خــواهر خـود حرف بزن

.
حسین من! حسین من! (۲)

.

همسفر شهید من! امیـد من! امید من!
سخـن بگـو سخن بگو، بگو دلم را نشکن

.
حسین من! حسین من! (۲)

.

مصحـف پـاره‌پـاره‌ام! مــاه پـر از ستـاره‌ام!
سنگ شده نثار تو به جای یاس و نسترن

.
حسین من! حسین من! (۲)

.

به قلب داغدیده‌ات جسم به خون تپیده‌ات
ز حنجــر بریـده‌ات بگــو سخـن بگــو سخـن

.
حسین من! حسین من! (۲)

.


.

قرآن شده نقش زمین یا رسول‌الله

جسم حسینت را ببین یا رسول‌الله

.

الله‌اکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد

.

شمـر آمـده در قتلگـاه آه واویلا

زهـرا کنـد او را نگــاه آه واویلا

.

الله‌اکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد

.

آوای قـرآن از سـر نیزه‌هـا آمد

بر اهل عالم خبـر از کربـلا آمد

.

الله‌اکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد

.

سرت سلامت فاطمه دخت پیغمبر

افتاده در خون یوسفت با تن بی‌سر

.

الله‌اکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد

.

زینب بیـا در قتلگـه کــن عزاداری

از حنجر خشک حسین گشته خون جاری

.

الله‌اکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد

.

سکینه ازخون پدر چهره گلگون کن

نفرین زسوز سینه بر شمر ملعون کن

.

الله‌اکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد

.

از چشم اهل آسمان خون دل ریزد

از سنگ‌هـای کربلا این ندا خیزد

.

        الله‌اکبر محشر به پا شد
سر حسین مظلوم از تن جدا شد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار