.
.
بوی غم می آید از شهر رسول
بوی اشک حیدر و آه بتول
.
آسمانی ها همه دل بی شکیب
بر لب شیر خدا امن یجیب
.
لحظه ها لبریز از دل وا پسی
فاطمه گریان ز داغ بی کسی
.
می چکد بر گونه ها با صد محن
دانه دانه اشک از چشم حسن
.
اینک، غم گرفته عالمین
بغض کرده گوشه ی خانه حسین
.
در میان حجره ای غرق ملال
آیه های اشک می خواند بلال
.
لحظه های اخر پیغمبر است
روح هستی در میان بستر است
.
با دلی محضون به حال احتضار
چشم های خسته ی او اشک بار
.
اشک او از بی کسی حیدر است
قصه نامردی و میخ در است
.
گوشه ای گرم نیایش با خدا
می برد بالا علی دست دعا
.
اهل بیت خویش را با اشک و آه
در وداع آخرین دارد نگاه
.
گاه گوید با علی از غسل و قبر
درد دل با چاه و مظلومی و صبر
.
گاه گوید با غم و درد و محن
غم مخور هستی من زهرای من
.
بعد من حامی دست حق شوی
اولین کس تو به من ملحق شوی
.
بعد من اجر رسالت هیزم است
هستی ام در آتش نا مردم است
.
اشک او تصویری از حق نمک
در میان کوچه ها غصب فدک
.
آسمان را رنگ نیلی می زنند
بین کوچه بر تو سیلی می زنند
.
قطره قطره اشک او دارد سخن
از دل و لب های پر خون حسن
.
در نگاه آخرش راز مگوست
حرف ها از بوسه زیر گلوست
.
.
.
جنت الاعلی . جنت المصطفی(ص) . جنت المرتضی(ع) . جنت الزهراء(س) . جنت الحسن (ع) . جنت الحسین(ع) . جنت السجاد (ع)
جنت الباقر(ع) . جنت الصادق (ع) . جنت الکاظم(ع) . جنت الرضا (ع) . جنت الجواد (ع) . جنت الهادی (ع) . جنت العسکری (ع) . جنت المهدی (عج)