.
.
قرار سینه ی زهرا بیا قرار علی
ببین خزان شده از کینه ها بهار علی
.
تویی که منتقم یاس پرپری آقا
هنوز مانده به راهت نگاه تار علی
.
به ناله های دل فاطمه بیا مولا
که گیرد از تو تسلی غم تبار علی
.
به جان مادر پهلو شکسته ات برگرد
که سخت می گذر بی تو انتظار علی
.
میان آتش خانه تو را صدا می زد
غریب و خسته و چشم انتظار، یار علی
.
چه وحشیانه به خانه هجوم آوردند
میان کوچه شکستند ذوالفقار علی
.
فدای شال سیاهت چقدر غم داری
برای محسن شش ماهه یادگار علی
.
.
سلام.... ای.... نازنین مادر
سلام.... ای.... سورهی کوثر
سلام.... ای.... دخت پیغمبر
سلام.... ای.... یاور حیدر
----
مادر خوب و مهربونم
ستارهی هفت آسمونم
برخیز و حال من نظر کن
تا صبح کنار تو میمونم
----
میخوام برات روضه بخونم
روضهی کربلا و مقتل
روضهی رفتن به روی تل
روضهی رگهای بریده
روضهی قامت خمیده
-----
میخوام برات روضه بخوانم
روضهی اشک و خون دیده
روضهی انگشت بریده
روضهی سینهی شکسته
روضهی حنجره بریده
-----
میخوام برات روضه بخونم
روضهی ماه و ماهپاره
روضهی طفل شیرخواره
روضهی کودک سه ساله
روضهی گوش و گوشواره
----
.
.
ما که لب تشنه دیدار توایم
همه نادیده خریدار تو ایم
.
نه خریدار گرفتار تو ایم
نه گرفتار که بیمار تو ایم
.
ای خوش آن روز که رخ بنمایی
دل و جان همه را بربایی
.
کی فروزنده تر از ماه بیا
یوسف فاطمه از چاه در ا
.
خون مظلوم تو را می خواند
آه محروم ترا می خواند
.
اشک معصوم ترا می خواند
قلب مغموم ترا میخواند
.
تو گشایندهء مشکلهایی
تو تا شفا بخش همه دلهایی
.
تا به کی فاطمه گوید پسرم
تا کی اسلام بگوید پدرم
.
خون رخسار رسول دو سرا
فرق بشکافتهء شیر خدا
.
ناله های شب تار زهرا
پرچم سرخ شه کرب و بلا
.
همه گویند بیا مهدی جان
بشنو ناله ما مهدی جان
.
تیر باران تن مظلوم حسن
از دل خاک بصد شور و محن
.
با تو دارد همه دم روی سخن
کی چراغ دل خوبان زمن
.
بگشا دیدهء از خون تر را
بنگر قلب من و مادر را
.
چه کسی دیده که با حال پریش
رو بگیرد زنی از شوهر خویش
.
با خدا گفت که ای دادگرم
من که محروم ز ارث پدرم
.
من که دل خسته ز داغ پسرم
من که آزرده ز دیوار و درم
.
حق ندارم که کنم ناله ز جان
حال لطفی کن و مرگم برسان
.
خیز با نغمهء مادر مادر
روی کن در حرم پیغمبر
.
از دل خاک تن آن دو نفر
بدر آرو بگو با دیدهء تر
.
که شما از چه بهم پیوستید
پهلوی مادر من بشکستید
.
.
کی شود از تو بیاید خبری مهدی جان
برسداین شب ما را سحری مهدی جان
.
ز فراق رخ تو تا به سحر ناله زنم
ناله دلشدگان را اثری مهدی جان
.
آه و افسوس که عمرم به فراق تو گذشت
حاصلم نیست بجز چشم تری مهدی جان
.
مادرت گفت میان در و دیوار بیا
که مرا حاصل خون پسری مهدی جان
.
بین چه سان سیلی دشمن رخ من کرده کبود
که چنین تیره نگشته قمری مهدی جان
.
صورت نیلی خود را ز علی پو شاندم
تا نبیند ز کبودی اثری مهدی جان
.
.