.
.
برای دفن سالار شهیدان
شدند قوم اسد با چشم گریان
.
ندانستند راه دفنشان چیست
غلام و سرور و مولایشان کیست
.
که نا گه یک سواری شد پدیدار
در آن صحرا به چشمان گهر بار
.
بگفتا من به اینها آشنایم
که از یاران مردان خدایم
.
برای دفن آنها کرد اقدام
یکایک کشته ها را خواند با نام
.
بدیدند کشته ای در خون شناور
بگفتا این بود شبه پیمبر
.
بود فرزند سالار شهیدان
علی اکبر شهید راه قرآن
.
بیاوردند یک نعش جوانی
که چون داماد می بودش نشانی
.
بگفت این مجتبی را نور دو عین است
برادر زاده ی مولا حسین است
.
بدیدند کشته ای را سر ندارد
به تن انگشت و انگشتر ندارد
.
بگفتا این ریاض عالمین است
تن صد چاک بابام حسین است
.
برای خاطر زهرای اطهر
کفن آرید بر این جسم بی سر
.
کسیکه زینت اهل کساء بود
کفن بهرش حصیر و بوریا بود
.
امام چارمین آمد بسویش
بزد بوسه به رگهای گلویش
.
چو در خاکش نهاد با چشم گریان
همی گفتا حسین جانم حسین جان
.
ترا کشتند چرا آبت ندادند
کفن بر پیکر چاکت ندادند
.
.
ما برای دفن شاه کربلا آماده ایم
رو به سوی قتلگاه و علقمه بنهاده ایم
.
یوسف زهرا حسین واحسینا واحسین
.
یک بدن صد پاره از شمشیر و تیر خنجر است
این گل دامان لیلا یا علی اکبر است
.
یوسف زهرا حسین واحسینا واحسین
.
یک بدن بی دست و سر مانده کنار علقمه
مثل مادر اشک ریز و در عذایش فاطمه
.
یوسف زهرا حسین واحسینا واحسین
.
سیزده ساله گلی افتاده در دریای خون
از حنای خون شده سر تا به پایش لاله گون
.
یوسف زهرا حسین واحسینا واحسین
.
لاله ها پیداست اما غنچه پرپر کجاست
پیکر سرباز ششماهه علی اصغر کجاست
.
یوسف زهرا حسین واحسینا واحسین
.
جسم یاران حسین ابن علی بر روی خاک
از دم شمشیر و خنجر قطعه قطعه چاک
.
یوسف زهرا حسین واحسینا واحسین
.
از کنار علقمه آید صدای زمزمه
می چکد بر جسم ثارالله اشک فاطمه
.
یوسف زهرا حسین واحسینا واحسین
غلام رضا سازگار
.
.
بعد از سه روز پیکر سرخش کفن نداشت
یوسف ترین شهید خدا پیرُهن نداشت
.
از بسکه نیزه خون تنش را مکیده بود
حتی توان و قدرت ناله زدن نداشت
.
در هجمة تواتر شمشیر و تیر و تیغ
راهی به جز شقایق پرپر شدن نداشت
.
از بسکه پیکرش شده پامال اسبها
یک جای بی جراحت و سالم ، بدن نداشت
.
زلفی که شانه شد به سر نیزه صبحگاه
کنج تنور چاره به جز سوختن نداشت
.
در بوریای کهنه تن لاله پوش او
پیچیده شد اگر چه شقایق کفن نداشت