.
.
یا سکینه نور خورشید ولا
جلوه ی زهرایی کرببلا
.
حامی اسلام و مذهب السلام
بهترین شاگرد زینب السلام
.
ثانی خیر النساء و بوتراب
در خطابه،در طریقت،در حجاب
.
گوهر نایاب جان ما فدات
کوثر ارباب جان ما فدات
.
ای گل یاس گلستان عمو
نور چشمان عمو،جان عمو
.
فضل و ایثار و شرف پابست تو
پرچم حجب و حیا در دست تو
.
کعبه ای،رکنی،مقامی،زمزمی
مثل عمه آفتاب عالمی
.
نام تو ذکر ملائک دم به دم
ریگی از صحرای اوصافت کرم
.
مدح تو لبریز ِ عطر و بوی سیب
ای کلامت برتر صدها ادیب
.
من کیم عبد قدیم عشق تو
دیده ام خاک حریم عشق تو
.
در گنه شهره شدم در عالمین
اشفَعی لی،حضرت ِ بنتُ الحسین
.
ای که از اهل ستم رنجیده
چه مصیبت ها به عمرت دیده ای
.
ای وجودت اعتبار کربلا
یادگار ماندگار کربلا
.
روز عاشورا چه غوغا کرده ای
عشق را زیبا تو معنا کرده ای
.
ای فروغت رونق هر انجمن
از کدامین داغ تو گویم سخن
.
نیزه و شمشیر و شمر و قتلگاه
تازیانه،دود،آتش،اشک،آه
.
یا بگویم با دو چشم خونفشان
از سفر با جمعی از نامحرمان
.
نیست غمهای تو را محدوده ای
تو خودت ام المصائب بوده ای
.
روز عاشورا دلت پر داغ بود
چون پدر رو جانب میدان نمود
.
آتش غم شد ز قلبت شعله ور
جمله ای گفتی تو با چشمان تر
.
جمله ات مسروری از دل دور کرد
رزق اشک عالمی را جور کرد
.
گفته ای مرثیه گونه با ملال
ذولجناحا از تو دارم یک سؤال
.
آب دادند آن شه لب تشنه را
یا که عطشان شد ذبیحاً بلقفا
.
گرچه رزقش تیر و تیغ و دشنه بود
موقع رفتن به میدان تشنه بود
ذوالجناحا پدرم رفت و نیامد خبرش
به کجا رفت و چه رو داد و چه آمد به سرش؟
.
به سراغ علی اکبر ز حرم شد بیرون
کشت خود را به یقین، بر سر جسم پسرش
.
ز غم قاسم ناکام در آمد از پای؟
یا شکست از غم هجران برادر، کمرش؟
.
شد یقینم که در این دشت بلا گشت شهید
که نیفتاد سوی خیمه دگر او، گذرش
.
کسی از خاک، سرش بر سر زانو بگرفت؟
یا روی خاک فتاده رخ هم چون قمرش؟
.
قطره ای آب کسی بر گلوی خشکش ریخت؟
یا که اندر لب شط، تشنه بریدند سرش؟
.
پهلویش چاک شد از نیزه ی بیداد سنان؟
یا که سوراخ شد از ناوک پیکان، جگرش؟
.
نوک پیکان چو به حلق علی اصغر جا کرد
بود بابم به چه حال، از غم یکتا گهرش؟
.
سر «عبدالله» او را ز دم خنجر کین
دم آخر که جدا کرد به پیش نظرش؟
.
زیر تیغ ستم اندر دم جان دادن او
کرد با او چه ستم، قاتل بیدادگرش؟
.
تا نتازند بر او اسب، بُرو سوی نجف
خبر قتل پسر را برسان بر پدرش
.
نشنود نوح به جز نوحه، یقین تا محشر
اوفتد گر به سر تربت «جودی»، گذرش
.
جودی خراسانی
بروی خاک خفته ای جان و سرم فدای تو
کدام سنگدل ز کین بریده از قفای تو
شرم چرا نکرده است ز روی دلربای تو
ز جور کوفیان نگر شدم اسیر و خون جگر
شمر نمی گذاردم گریه کنم برای تو
به خاک وخون که ازجفاکشیده جسم اطهرت
خدا کند که دختر ، پدر شود فدای تو
ز بعد تو یا بتا فرقه بی شرم و حیا
زدند آتش جفا ز کین به خیمه های تو
به راه شام می روم پدر به کی سپاریم
همسفرم نگر شده قاتل بجای تو
میسرم نمی شود بمانم اندر این زمین
زنم کنون من از وفا بوسه به دست و پای تو
جنت الاعلی . جنت المصطفی(ص) . جنت المرتضی(ع) . جنت الزهراء(س) . جنت الحسن (ع) . جنت الحسین(ع) . جنت السجاد (ع)
جنت الباقر(ع) . جنت الصادق (ع) . جنت الکاظم(ع) . جنت الرضا (ع) . جنت الجواد (ع) . جنت الهادی (ع) . جنت العسکری (ع) . جنت المهدی (عج)