.
.
بند اوّل
.
مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا
گشته ذکر صبح و شامم گفتگوی کربلا
.
پیش تر از آنکه مادر شیر نوشاند مرا
جام اشگ و خون گرفتم از سبوی کربلا
.
با وجود نهر جاریِ فرات و علقمه
خون ثارالله شد آب وضوی کربلا
.
اشگ چشم زینب و خون حسین بن علی
گشته تا صبح قیامت آبروی کربلا
.
گه کشد در قتلگه گاهی به سوی علقمه
گه برد هوش از سرم نام نکوی کربلا
.
کعبه و سعی و صفا و مروه ی من کربلاست
هر کجا باشم دلم باشد به سوی کربلا
.
در صف محشر که سر می آورم بیرون زخاک
می کند چشمم به هر سو جستجوی کربلا
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
بند دوّم
.
از فراق کربلا پیوسته دارم زمزمه
ترسم این هجران دهد آخر به عمرم خاتمه
.
دوست دارم تا بگریم در کنار قتلگاه
بشنوم در گوشه ی مقتل صدای فاطمه
.
دوست دارم تا شود از گریه چشمم جام اشک
با سرشک دیده سقّایی کنم در علقمه
.
دوست دارم مرقد شش گوشه گیرم در بغل
اشگ ریزم بر رخ و باشم دعا گوی همه
.
دین من دنیای من عقبای من باشد حسین
نه به خُلدم حاجت است و نه زنارم واهمه
.
دیده بستم از همه عالم، دلم در کربلاست
بر لبم دائم بود این بیت زیبا زمزمه
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
بند سوّم
.
کربلا ای حُرمتت بالاتر از بیت الحرام
تا به کی از دور گویم بر شهیدانت سلام
.
تا به کی از دور گردم دور نهر علقمه
تا به کی فراتت خون دل ریزم به جام
.
آه از من گر نسوزم لحظه لحظه بر حسین
وای بر من گر شود بی کربلا عمرم تمام
.
کربلا! یک لحظه از آب فرات خود بپرس
مِهر زهرا از چه شد بر زاده ی زهرا حرام
.
کربلا! فریاد زن با مردم عالم بگو
کوفیان با سنگ از مهمان گرفتند احترام
.
بس که می گردد دلم بر گرد آن شش گوشه قبر
بس که مشتاق حسین و کربلایم صبح و شام
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
بند چهارم
.
من کجا از دلبرم یک لحظه دل بر داشتم
پیش تر از خلقتِ دل مهرِ دلبر داشتم
.
پیش تر از بودن چشمم هزاران موج اشک
از برای گریه بر آن جسم بی سر داشتم
.
پیش تر از بردن نام پدر گفتم حسین
مهر او را در دل از دامان مادر داشتم
.
شیر مادر را ننوشیده، به چشمم سیل اشک
بر گلوی تشنه ی شش ماهه اصغر داشتم
.
پیش تر از نوجوانی سینه بر اکبر زدم
پاره های دل بر آن صد پاره پیکر داشتم
.
مادرم می گفت ای فرزند! من کام تو را
از ازل با خاک سرخ کربلا برداشتم
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
بند پنجم
.
عضو عضو پیکرم پیوسته گوید یا حسین
تا برات کربلایم را کند امضا حسین
.
هم دلم برده با خود در کنار قتلگاه
هم دو چشمم را کند از اشک و خون دریا حسین
.
با همین پرونده ی سنگین و این بار گناه
می خرد ما را در این دنیا و آن دنیا حسین
.
از سنین کودکی پوشیده ام رخت سیاه
ریختم اشگ و زدم بر سینه، گفتم یا حسین
.
غم مخور گر روز محشر گم شدی در بین خلق
هر کجا باشیم ما را می کند پیدا حسین
.
من که از روز ولادت کربلایی بوده ام
دوست دارم وقت مردن هم بمیرم با حسین
.
کعبه و رکن و مقام و زمزم من کربلاست
از حسینم در حسینم با حسینم با حسین
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
بند ششم
.
خاک را در قتلگه گِل کردم از اشگ دو عین
ساختم مُهری و روی آن نوشتم یا حسین
.
اشگ من بر یوسف زهراست، دین و دِین من
گریه کن ای دیده نگذاری بمانم زیر دِین
.
ای اجل مهلت بده یک لحظه سقّایی کنم
با سرشک دیده بر سقّای مقطوع الیدین
.
دوست دارم مثل زینب سر به محمل بشکنم
خون فشانم از جبین و اشگ ریزم از دو عین
.
در نظر می آورم گلدسته ی عبّاس را
چون کنم از قصر شیرین رو به شهر خانقین
.
از نفس های شب و عطر نسیم صبحگاه
در مدینه در نجف در کربلا در کاظمین
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
بند هفتم
.
قطره قطره آب شو ای دل چو شمع انجمن
گریه کن ای دیده بر آن کشته ی صد پاره تن
.
یک بیابان خار و یک صحرا خزان یک برگ گل
یک هزار و نهصد و پنجاه زخم و یک بدن
.
یوسف زهرا تنش با چنگ گرگان چنگ چنگ
پیرهن از تن، تن او پاره تر از پیرهن
.
کاش بودم روز عاشورا کنار قتلگاه
ناله از دل می زدم کی شمر! زینب را نزن
.
کاش می گفتم به دشت کربلا با زائرین
بوریایی شد تن فرزند زهرا را کفن
.
گر چه از آن تربت شش گوشه دور افتاده ام
کربلا باشد به من نزدیک تر از جان من
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
بند هشتم
ناله در دل، اشگ بر رخسار، بغضم در گلوست
عضو عضوم با حسین فاطمه در گفتگوست
.
نامه ی اعمال من این چشم گریان من است
اشگ من بر صورت من خوش تر از آب وضوست
.
هر کجا پا می نهم انگار نهر علقمه
هر طرف رو می کنم قبر حسینم روبروست
.
اشگ از سوز عطش خشکیده در چشم رباب
کودک شش ماهه را تیر سه شعبه در گلوست
.
مکتب من خیمه ی عبّاس و درسم یا حسین
دین من آیین من تا صبح محشر عشق اوست
.
با حسین و کربلا یک عمر عادت کرده ام
کربلایم کربلایم کربلایم آرزوست
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
بند نهم
.
کربلا یعنی خدای کعبه را بیت الحرم
کربلا خاکی است کز خون خدا شد محترم
.
کربلا یعنی سرشک دیده و هُرم عطش
پیکر صد چاک و دست خالی و مشک و علم
.
غنچه ای از ضرب سیلی گشته رخسارش کبود
لاله ای از تازیانه کرده اندامش ورم
.
نونهالی حنجرش خشکیده از سوز عطش
سرو اندامی زخون چسبیده لب هایش به هم
.
نوجوانی تشنه ی آب دم شمشیرها
شیر خواری شیر خورده از دم تیر ستم
.
در طواف کعبه گفتم با خداوند حرم
کی خداوند حرم حتّی کنار این حرم
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
بند دهم
.
زخم دل، زخم بدن، زخم جگر، زخم زبان
آفتاب گرم و هرم تشنگی، داغ جوان
.
سنگ، مُهر و قتلگه سجّاده، خون آب وضو
ذکر بر لب، تیر بر دل، اشگ بر صورت روان
.
داد زیر خنجر قاتل نمازش را سلام
گفت تسبیحات زهرا را به بالای سنان
.
آفتاب فاطمه افتاد بر روی زمین
بر تن عریان او خورشید گشته سایبان
.
بارالها دیده ای تا خون بگریم روز و شب
سیل اشگم را به قبر یوسف زهرا رسان
.
هر کجا پا می گذارم، هر طرف رو آورم
از نسیم و از فضا و از زمین و آسمان
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
بند یازدهم
.
طایران دیدند از صیّادها آزارها
لاله ها لب تشنه جان دادند زیر خارها
.
دختران فاطمه دامانشان آتش گرفت
از هجوم دشمنان و از شرارا نارها
.
خون زگوش دختر شیر خدا جاری شده
گوشواره اوفتاده در کف خونخوارها
.
کربلا معجر بپوشان تا نبیند فاطمه
داغ گرما، نقش سیلی، بر گل رخسارها
.
کاش می شد صورت خود را نهم بر روی خاک
در مسیر کربلا، در مقدم زوّارها
.
خوانده ام از خوردسالی روز و شب این بیت را
بارها و بارها و بارها و بارها
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
بند دوازدهم
.
کربلا یا کربلا یا کربلا یا کربلا
در فراقت مبتلایم مبتلایم مبتلا
.
عاقبت با خون ثاراللّهیان تفسیر شد
قصّه ی ذبح عظیم و آیه ی قالوا بلا
.
آیه ی قرآن نیفتاد از لب خشک حسین
از کنار قتلگه تا دامن طشت طلا
.
جان فدای کشته ای که با سر ببریده اش
بر فراز نی چهل منزل به دشمن گفت، لا
.
سال ها دیدم که در هر محفلی با سوزِ دل
خوانده اند این بیت را با یکدگر اهل ولا
.
«تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا»
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
.
سلام ما به حسین و به کربلای حسین
سلام ما به علمدار باوفای حسین
.
سلام ما به سلامی که عصر عاشورا
نموده بر بدن غوطه ور به خون زهرا
.
سلام ما به جبین شکسته زینب
سلام ما به نماز نشسته زینب
.
سلام ما به بدن های مانده در صحرا
سلام ما به ملاقات زینب و زهرا
.
سلام ما به لب چوب خیزران خورده
به آن خرابه نشینی که نیمه شب مرده
.
سلام ما به تنوری که اشک زهرا ریخت
به اشک بچه یتیمی که در سحرها ریخت
.
سلام ما به فرات به موج سوزانش
سلام ما به ابوالفضل و چشم گریانش
.
.
مهر تو را به عالم امکان نمی دهم
این گنج پُر بهاست، من ارزان نمی دهم
.
گر انتخاب جنت و کویت به من دهند
کوی تو را به جنت و رضوان نمی دهم
.
نام تو را به نزد اجانب نمی برم
چون اسم اعظم است، به دیوان نمی دهم
.
جان می دهم بشوق وصال تو یا حسین
تا بر سرم قدم ننهی، جان نمی دهم
.
ای خاک کربلای تو مهر نماز من
آن مهر را به ملک سلیمان نمی دهم
.
مارا غلامی تو بُوَد تاج افتخار
این تاج را به افسر شاهان نمی دهم
.
دل جایگاه عشق تو باشد نه غیر تو
این خانه خداست به شیطان نمی دهم
.
گرجرعه ای زآب فراتت شود نصیب
آن جرعه را به چشمه ی حَیوان نمی دهم
.
تا سر نهاده ام چو «مؤید» به درگهت
تن زیر بار منت دونان نمی دهم
.
.
مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا
گشته ذکر صبح و شامم گفتگوی کربلا
.
پیشتر از آنکه مادر شیر نوشاند مرا
جام اشک و خون گرفتم از سبوی کربلا
.
با وجود نهرجاریّ فرات و علقمه
خون ثارالله شد آب وضوی کربلا
.
اشک چشم زینب و خون حسین بن علی
گشته تا صبح قیامت آبروی کربلا
.
گه کشد در قتلگه گاهی به سوی علقمه
گه برد هوش از سرم نام نکوی کربلا
.
کعبه و سعی و صفا و مروه ی من کربلاست
هر کجا باشم دلم باشد به سوی کربلا
.
در صف محشر که سر می آورم بیرون زخاک
می کند چشمم به هر سو جستجوی کربلا
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
.
در دم مردن بیا یک دم کنارم یا حسین
جان زهرا مادرت چشم انتظارم یا حسین
.
در سؤال و پرسش قبرم بیا ای سرورم
بی کس و بی مونس و بی غمگسارم یا حسین
.
بی نوا را جان زهرا مادرت از در مران
مجرمم چشم شفاعت از تو دارم یا حسین
.
خادمم، عبدم، غلامم، نوکرم در مانده ام
سروری کن لحظه ی در احتضارم یا حسین
.
رو سیه، نامه سیه، رفتار بد، کردار زشت
من پناهی جز تو در محشر ندارم یا حسین
.
سایه ات را گر بگیری از سرم روز نشور
من یقین دارم که اندر قعر نارم یا حسین
.
این لباس نوکری را ای شه از نوکر مگیر
چون که یک عمری بود این افتخارم یا حسین
.
.
باربگشائید، اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست
.
بر مشام جان رسد بوی بهشت
به به از این تربت مینو سرشت
.
کربلا، ای آفرینش را هدف
قبله گاه عاشقان از هر طرف
.
طور عشق است و مطاف انبیا
نور حق اینجاست، ای موسی بیا
.
جسم را احیا اگر عیسی کند
جان و تن را کربلا احیا کند
.
گر سلامت رفت، از آتش خلیل
نور ثار الله شد او را دلیل
.
کربلا، قربانگه ذبح عظیم
عرش رحمان را صراط مستقیم
.
گر خدا خواهی، برو این راه را
کن زیارت کوی ثار الله را
.
شد ز عاشورای او یک اربعین
قتلگاهش را به چشم دل ببین
.
ماه، اینجا، واله و سرگشته است
و آن شهاب ثاقب از خود رفته است
.
گرد غم، افشانده بر سر کهکشان
اشک خون ریزد هنوز از آسمان
.
اختران، سوزند چون شمع مزار
مرغ شب مینالد اینجا زار زار
.
گاه در صحرا خروش و، گه سکوت
خفته در اینجا شهیدی لا یموت
.
حضرت سجاد بر خاکش نوشت
تشنه لب شد کشته سالار بهشت
.
اربعین است، اربعین کربلاست
هر طرف غوغائی از غمها بپاست
.
گوئی از آن خیمه های نیمسوز
خود صدای العطش آید هنوز
.
هر کجا نقشی، ز داغ ماتم است
هرچه ریزد اشک، در اینجا، کم است
.
باشد از حسرت در اینجا یادها
هان به گوش دل شنو، فریادها
.
در دل هر ذره، صدها مطلب است
ناله سجاد و اشک زینب است
.
باید اینجا داشت گوش معنوی
تا مگر این گفتگوها بشنوی:
.
عمه جان، اینجا حسین از پا فتاد
چهره بر این تربت خونین نهاد
.
عمه جان، این قتلگاه اکبر است
جای پای حیدر و پیغمبر است
.
عمه جان، قاسم، در اینجا شد شهید
تیر بر قلب حسین اینجا رسید
.
عمه جان، عباس اینجا داد دست
وز غمش پشت حسین اینجا شکست
.
اصغر لب تشنه، اینجا، عمه جان
شد ز تیر حرمله خونین دهان
.
از برای غارت یک گوشوار
شد در اینجا، کودکی نیلی عذار
.
تا قیامت، کربلا ماتم سراست
حضرت مهدی (حسان) صاحب عزاست
.
.
سلام علیک ای گل فاطمه
سلام علیک ای امید همه
.
حبیبی فدایت
بمیرم برایت
.
غریبم حسین(ع)
.
شراری به قلب کبابم بده
سلامت نمودم جوابم بده
.
توهستی امیدم
امام شهیدم
.
غریبم حسین(ع)
.
سلامم به جسم علی اکبرت
سلامم به حلق علی اصغرت
.
سلامم به عباس
گل پرپر یاس
.
غریبم حسین(ع)
.
سلامم به لبهای خشکیده ات
سلامم به آن حلق ببریده ات
.
سلامم به صبرت
به شش گوشه قبرت
.
غریبم حسین(ع)
.
به گرد سر باب من صف زدن
به جای تسلی همه کف زدن
.
به بزم عزایم
چکد خون زپایم
.
غریبم حسین(ع)
.
.
سرم خاک کف پای حسین است
دلم مجنون صحرای حسین است
.
بهشت ارزانی خوبان عالم
بهشت من تماشای حسین است
.
به وقت مرگ چشمم را نبندید
که چشم من به سیمای حسین است
.
تمام هستیم باشد دل من
که لبریز از تولاّی حسین است
.
در این عالم تمنّایی ندارم
تمنّایم تمنّای حسین است
.
چراغ از بهر قبر من نیارید
چراغم روی زیبای حسین است
.
خوش آن صورت که در فردای محشر
بر آن نقش کف پای حسین است
.
نترسانیدم از روز قیامت
قیامت قدّ و بالای حسین است
.
-----------------
.
اگر کشتند چرا آبت ندادند
چرا زان درّ نایابت ندادند
.
اگر کشتند چرا خاکت نکردند
کفن برجسم صد چاکت نکردند
.
برادر جان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری
.
چرا این حنجرت خشک است وبی آب
مگر عباس آب آور نداری
.
زبان بگشوده زخم سینه تو
مگر ای کشته تو مادر نداری
.
.
دست ما نیست گرفتار تو هستیم حسین
از ازل تا به ابد زار تو هستیم حسین
.
هیچ کس غیر تو ما را به خدا راه نداد
ما پناهنده به دربار تو هستیم حسین
.
تو نبودی همگی اهل جهنم بودیم
تا خود حشر گرفتار تو هستیم حسین
.
به کسی ربط ندارد چه گناهی کردیم
ما فقط عبد گنه کار تو هستیم حسین
.
ما که هسیتم فقط نوکر تو ای ارباب
ما هواخواه و هوادار تو هستیم حسین
.
اولین گریه کن و مرثیه خوانت زهراست
ما فقط گرمی بازار تو هستیم حسین
.
مادرت دست مرا دست تو داده، خواهی
یا نخواهی همه سربار تو هستیم حسین
.
کاسه چشم من از عشق تو سر ریز شد
یعنی آنکه همه سرشار تو هستیم حسین