جنات

.
.
اگر که عضو عضو من زهم شود جدا حسین 
جدا نگردد از غمت به عزت خدا حسین 
.
منم منم منم منم تو را، تو را گدا حسین 
ز دور خرد سالی ام زدم تو را صدا حسین 
.
الهی آنکه جان من شود تو را فدا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تمام عمر بوده ام گدای یک نظاره ات 
حیات و مرگ من بود اسیر یک اشاره ات 
.
دلم چراغ جان شده ز فیض یک نظاره ات 
به سینه ی شکسته و به قلب پاره پاره ات 
.
نه من تورا رها کنم، نه تومرا رها حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
به اشک دیده ی ترت، به خون پاک حنجرت 
به حنجربریده و به قطعه قطعه پیکرت 
.
به راس از بدن جدا، به صورت منورت 
به جای تازیانه و دل حزین دخترت 
.
مرا ز من جدا کن و مکن ز خود جدا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
به مجلس عزای تو یکی گلاب می دهد 
یکی به دست تشنگان، به گریه آب می دهد 
.
یکی زکف برای تو، قرار و تاب می دهد 
بعزت خدا قسم، خدا جواب می دهد 
.
به هر که با زبان دل تو را زند صدا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تیر سقیفه آمد و قاتل اصغر تو شد 
چاک تر از قبای تو پیکر اکبر تو شد 
.
مصحف مانده زیر پا، دست برادر تو شد 
سوخته زآتش حرم، دامن دختر تو شد 
.
محشر دیگری شد از، ناله او بپا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
عترت بی گناه تو کشته شدند بار ها 
یکی به روی خاک ها، یکی بزیر خار ها 
.
دیده به سینه داغ ها، داده زکف قرار ها 
بر رخشان سرشک ها در دلشان شرار ها 
.
فتاده هر یک از نوا بدشت نینوا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
سیلی و تازیانه و قامت خسته یکطرف 
گیسوی خون گرفته و ماه خجسته یکطرف 
.
دوری راه و دشمن و بازوی خسته یکطرف 
پیکر پاره پاره و نیزه شکسته یکطرف 
.
برید تیغ ساربان دست تو از جفا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تو با انالغریب خود شعله به خشک و تر زدی 
تو با سر ز تن جدا به سوی دوست پر زدی 
.
تو آن مهی که مهر را شراره بر جگر زدی 
شب از تنور و صبحدم ز نوک نیزه سر زدی 
.
بخوان ببر دل از همه به صوت دلربا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
آه که شد جدا سرت به پیش چشم مادرت 
گرفته عرض تسلیت، زتازیانه خواهرت 
.
زخون حنجرت تو شد خضاب روی دخترت 
نبود جای بوسه ای به پیکر مطهرت 
.
گلوی تشنه شد جدا سر تو از قفا 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تو یار خلق باشی و زنند سنگ کینه ات 
سنان سنان فرو کند، به استخوان سینه ات 
.
زنند خنده دشمنان به خواهر حزینه ات 
به تازیانه از تنت جدا شود سکینه ات 
.
به دوست نه به دشمنان نیست چنین روا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
چه کرده ای که خصم دون به کشتن تو صف زند 
شرر به قلب فاطمه زخنده و شعف زند 
.
پای سر بریده ات بنی امیه کف زند 
به گریه ی رباب تو رباب و چگ و دف زند 
.
نگ زنند بر سرت ز روی بام ها حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
میان تشنگان کسی از تو نبود تشنه تر 
آه تو تیغ جان ستان پیکر نازکت سپر 
.
زخم تنت ستاره و جسم مطهرت قمر 
مشیّعین پیکر پاک تو بوده ده نفر 
.
کز سم اسب ها شده جسم تو توتیا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 

.


.


السلام ای تشنه کام کربلا 
السلام ای خامس آل عبا 
.
ای لبانت بوسه گاه فاطمه 
ای خجل از تو فرات و علقمه 
.
بر لب دریا لبت خشکیده بود 
از عطش کی اصغرت خوابیده بود 
.
کودکانت جملگی بی تاب آب 
دور از چشم یتیمان تو خواب 
.
آب دریا بود مهر مادرت 
حسرتش می سوخت حلق اصغرت 
.
تا به روز حشر آب از تو خجل 
پای عقل ماست از صبرت به گل 

.


.


خودم دیدم که صحرا لاله گون بود 

زمین از خون یاران غرق خون بود 

.

خودم دیدم فضاى آسمانها 

پر از انا الیه راجعون بود 

 .

خودم دیدم که نور چشم زهرا 

جراحات تنش از حد فزون بود 

 .

خودم دیدم که بر هر برگ لاله 

نوشته این سخن با خط خون بود 

 .

گلى گم کرده ام میجویم او را، 

به هر گل میرسم میبویم او را 

 .

خودم دیدم گلوى اصغرش را 

خودم در بر کشیدم اکبرش را 

 .

اگر چه از کنار نهر علقم 

زگریه منع کردم خواهرم را 

 .

خودم دیدم که زهرا ناله میکرد 

خودم دیدم سرشک مادرم را 

 .

مکن منعم اگر با اینهمه داغ 

زنم بر چوبه محمل سرم را 

 .

گلى گم کرده ام میجویم او را 

به هر گل میرسم میبویم او را 

 .

خودم دیدم که دلها مرده بودند 

خودم دیدم همه افسرده بودند 

 .

خودم دیدم کبوترهاى معصوم 

همه در زیر پر، سر برده بودند 

 .

خودم دیدم که گلهاى نبوت 

زبى ابى همه پژمرده بودند 

 .

همان جایى که فرزندان زهرا 

بجرم عشق سیلى خورده بودند 

 .

گلى گم کرده ام میجویم او را 

به هر گل میرسم میبویم او را 

 .

گل من یک نشان در بدن داشت 

یکى پیراهن کهنه به تن داشت

.


.

ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو 

ورق ورق شده در قتلگاه دفتر تو 

.

چقدر نیزه شکسته کنارت افتاده 

چقدر تیر فرو رفته بین پیکر تو 

 .

هنوز از گلویت خون تازه می آید 

هنوز بر سر نی جاری است کوثر تو 

 .

سر شکسته عباس آب آور را 

نشانده اند سر نیزه ای برابر تو 

 .

چقدر لطمه زده روی گونه اش امروز 

نمانده سوی نگاهی به چشم خواهر تو 

 .

زدند بر رخ ماه تو هیجده ضربه 

که نیست نقطه سالم به صورت و سر تو 

 .

غروب گوشه گودال روضه می خواند 

برای این همه زخم تن تو مادر تو 

.


.

در قتلگاهت آمدم و سر نداشتی 

یک جای سالمی تو به پیکر نداشتی 

 .

دیدم تو را چه دیدنی ای پاره ی دلم 

حتی لباس کهنه ای در بر نداشتی 

 .

جز روی حنجری که همه بوسه اش زدند 

جایی برای بوسه ی خنجر نداشتی؟ 

 .

زینب بمیرد این همه خونی نبیندت 

خواهر شود فدای تو یاور نداشتی؟ 

 .

ته مانده های پیرهنت هم ربوده شد 

چیزی برای غارت لشکر نداشتی 

 .

ای وای سینه ی تو پر از جای پا شده 

یکی دو تا که ارث ز مادر نداشتی 

 .

بی کس شدی ز پشت سرت نیزه خورده ای 

حق می دهم حسین، برادر نداشتی 

.


.


این همه راه دویدم به سوی دلدارم 

به امیدی که در این دشت برادر دارم 

 .

تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم 

فکرِ همراهیِ با شمر دهد آزارم 

 .

یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد 

با چه از روی زمین جسم تورا بردارم 

 .

به وداعِ من و تو خیره بُوَد چشمِ رباب 

خواندم از طرزِ نگاهش که منم دل دارم 

 .

خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند 

منکه از راهیِ بازار شدن بیزارم 

.


.

 

بوریا پوش شد آخر، بدنش را بردند 

نانجیبان ز تنش پیرهنش را بردند 

 .

آه می خواست رقیه که ببوسد لب او 

خیزران بود مقصر دهنش را بردند 

 .

خواست سیراب کندکودک بی تابش را 

باسه شعبه زدنش خواستنش را بردند 

 .

یک پسر داشت که بهرش همه جا بود سپر 

با دم نیزه سپر داشتنش را بردند 

 .

تکیه بر نیزه زد و خواست ز جا برخیزد 

موج سنگ آمد و برخاستنش را بردند 

 .

نیزه هاشان همگی بربدن شاه نشست 

تا خود عرش، ملائک مِهنش را بردند

.


.

 

شد غرق خون زغم دل غم پرور حسین 

آمد بس از زمانه جفا بر سر حسین 

.

با اشک و آه کرد چو رو سوی خیمه گاه 

جز شصت و چار زن نبدی لشگر حسین 

 .

گفتی زفرط واهمه شد عرش سرنگون 

افتاد چون ززین به زمین پیکر حسین 

 .

زینب به آه و ناله در آمد به قتلگاه 

خنجر نهاد شمر چو بر حنجر حسین 

 .

خورشید منکسف شد و شد ماه منخسف 

تا شد به نوک نیزه ی اعدا سر حسین 

 .

آه از دمی که با لب خشکیده زیر تیغ 

سوی فرات بود دو چشم تر حسین 

 .

لیلا دریده جامه ز تن چون زتیغ کین 

شد پاره پاره جسم علی اکبر حسین 

 .

پشت علی به خلد، کمان شد ز بار غم 

آمد چو تیر بر گلوی اصغر حسین 

 .

سیراب، وحش وطیر زآب فرات بود 

از تشنگی کبود لب دختر حسین 

 .

آتش ز سوز سینه ی زهرا زبانه زد 

بگذاشت در تنور چو خولی سرحسین 

 .

گردون سیه نمود به بر چون کبود شد 

از ضرب چوب کینه سر انور حسین 

 .

"جودی" درید جامه ز بیطاقتی به بر 

کردند پیرهن چو برون از تن حسین

.


.

دیدم غمت ای دلبر، ای کاش نمی دیدم 

تنهایی و بی یاور، ای کاش نمی دیدم 

 .

دنبال تو تا گودال، من آمدم و دیدم 

بالای سرت مادر، ای کاش نمی دیدم 

 .

وقتی که برون شد شمر، از مقتل تو دیدم 

خون می چکد از خنجر، ای کاش نمی دیدم 

 .

از نیزه به روی خاک، دیدم سر تو افتاد 

در زیر سُم اسبان، ای کاش نمی دیدم 

 .

دیدم که به دنبالت، با کاسه ی پر آبی 

هر سویی دَوَد دختر، ای کاش نمی دیدم 

 .

در نیمه ی شب دیدم، در پیش نگاه تو 

یک دختر بی معجر، ای کاش نمی دیدم 

 .

ای وای چه بی رحمند، انگشت تو را بردند 

تنها پی انگشتر، ای کاش نمی دیدم 

 .

من آمده بودم تا، لب های تو را بوسم 

دیدم که نداری سر، ای کاش نمی دیدم 

 .

بر خیز ببین دعواست، در بین سپهداران 

از بهر سر سقا، ای کاش نمی دیدم 

 .

بر خیز خودت دیگر، چشمان ربابت بین 

بر نیزه شده اصغر، ای کاش نمی دیدم

.


.

 

مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود

مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود 

.

 

مگر کسی که کشته شد تنش برهنه می کنند 

مگر که پاره پیرهن به پیکرش روا نبود 

.

 

سرش به نوک نیزه ها تنش به خاک کربلا 

کفن برای او به جز  شکسته نیزه ها نبود 

.

 

تشنه جگر شهید شد ز ظلم دشمنان مگر   

فرات مهر مادرش سیدالنساء نبود  

.

 

گر از بدن بریده شد سر عزیز مصطفی

دگر به نوک نیزه ها نهادنش به جا نبود 

.


صفحه...  

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار